«معبد زیرزمینی»؛ از دل خاک تا قلههای افتخار
یادداشت|
کتاب «معبد زیرزمینی» نه تنها نمادی از پایمردی، بلکه یادآور این است که در هر گوشهای از این سرزمین، زیر هر سنگ و خاکی، قلبهای شجاعی وجود دارند که برای عزت و بزرگی ایران زمین تپیدهاند.
خبرگزاری پادینامگ، احسان شریف نیا– دفتر خاطراتی از دل زمین بر صفحات کتاب «معبد زیرزمینی» نقش بست، به طوری که رهبر انقلاب اسلامی، که همیشه حامی و مشوق کتابخوانی در کشور بودهاند، در متن تقریظ، موضوع این کتاب را تازه و مبتکرانه دانستند.
هفته گذشته، تماسی توجهم را جلب کرد؛ موضوع تماس دعوتی بود برای حضور در سفری که جذابیت و اهمیت خاصی برایم داشت. به شهری میرفتم که تا به حال به آن نرفته بودم، ولی تعاریف زیادی از قدمت، فرهنگ و زیبایی این شهر شنیده بودم. چه چیزی میتوانست از این بهتر باشد؟
حضور در مکانی خاص در زمانی مناسب؛ قرار بود در روستایی از استان یزد به نام رکنآباد که ۷۳ شهید دفاع مقدس را برای حفظ امنیت و عزت ایران اهدا کرده بود، در مراسم تقریظ کتاب خاطرات یک قهرمان از جنس آسمان ولی آشنا در قعر زمین حضور پیدا کنم.
نزدیک اذان صبح راهی فرودگاه شدم. شهر ساکت و آرام بود و این امنیت نعمتی شگفتانگیز است. دیدن دوستان و رفقا در ترمینال فرودگاه خوشحالم کرد. البته حضور بعضی از اساتید شگفتزدهام کرد.
به یزد رسیدیم و سوار اتوبوسی شدیم که چهل دقیقهای تا روستای رکنآباد راه بود. مکان مراسم یک حسینیه زیبا و بزرگ با قدمتی در بین خانههای خشتی با آن معماری زیبا و دلنشین بود.
کمی دیر رسیده بودیم؛ البته شاید مردم روستا خیلی زود آمده بودند. شوق و اشتیاق در جای جای رکنآباد و حسینیه در بین مردم دیده میشد. بماند که کمی طول کشید تا توانستیم جایی برای نشستن در مراسم پیدا کنیم. نخلهای داخل حسینیه مرا به محرم و صفر و آن حال و هوای دوستداشتنی برد؛ همان مکتب حسینی که تربیتکنندهی شهدایی همچون غلامحسین رکنآبادی بوده است.
کتاب را قبل از سفر دو روزه مطالعه کردم. حفر تونلی نیم کیلومتری برای یک عملیات خاص، فتحالمبین، اسم با مسمایی است. با مطالعه کتاب به مغنیهای بیشماری فکر میکنم که مشعل امید را در تاریکترین تونلها و قناتها روشن کردند؛ روایتهایی که زیر خاک و در میان دستان خاکخورده و پینهزده آنان تنیده شده است.
نویسنده با قلمی داستانی به روایت خاطرات کسانی که در دل زمین مقنیگری کرده و آرزوهایشان را در چاههای تاریخی حک کردهاند ولی پروژه حفر تونل کاری کرده بودند که کارستان بود، پرداخته است.
حماسهای از شهید غلامحسین رکنآبادی و همراهانش در دل تونلی تاریک در چند صد متری دشمنان این خاک که لرزه بر اندام لشکر زرهی صدام انداخته بود، در کتاب خاطرهای از بازدید شهید صیاد شیرازی از این کانال قبل از عملیات روایت شده است که از وجود استحکامات زیاد لشکر عراق در منطقه و در صورت حمله مستقیم، شهدای زیادی را میدادیم احساس نگرانی میکرده است، اما با دیدن این کانال خیالش راحت میشود و حفر این تونل راهگشای یک فتح بزرگ بود.
در پایان، یک جملهای از کتاب برایم خیلی لذتبخش بود که شهید رکنآبادی میگفت: «من با این خاک نفس میکشم و یه روزی هم توی همین خاک آروم میگیرم. پس برای چی براش دل نسوزونم؟ برای چی دوستش نداشته باشم؟»
کتاب «معبد زیرزمینی» نه تنها نمادی از پایمردی، بلکه یادآور این است که در هر گوشهای از این سرزمین، زیر هر سنگ و خاکی، قلبهای شجاعی وجود دارند که برای عزت و بزرگی ایران زمین تپیدهاند.
گفتنی است، هفته گذشته تقریظ حضرت آیتاللهالعظمیخامنهای بر رمان «معبد زیرزمینی» در قالب هجدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت منتشر شد.(اینجا بخوانید)
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "«معبد زیرزمینی»؛ از دل خاک تا قلههای افتخار" هستید؟ با کلیک بر روی اجتماعی، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "«معبد زیرزمینی»؛ از دل خاک تا قلههای افتخار"، کلیک کنید.