نگاه به درس هایی از تاریخ و چرایی مشارکت در انتخابات
موضوع صحبت ایشان در این بخش از کلیپ تورم در زمان شاه بود و به علل تولید تورم توجه داشتند.
به حقیقت تاریخ بازمیگردیم و به موضوع اعلام تصمیمات شاه در ششم بهمن سال 1341 که نامش را گذاشته بود انقلاب سفید شاه و مردم. (آن زمان ها منظورم دهه های چهل و پنجاه کتاب انقلاب سفید یکی از دروس متوسطه بود و حتما باید کتاب را میخواندیم و امتحان میدادیم و نمره هم میگرفتیم.)
یکی از چند اصول این به اصلاح رفرم یا انقلاب سفید اصل اصلاحات ارضی و پایان رژیم یا ساختار ارباب و رعیتی در بخش کشاورزی در روستا های کشور بود که علی الاصول فکر اصلاحات ارضی و پایان رژیم ارباب و رعیتی در کشور فکر صحیحی بود البته روی کاغذ. اما مدل اجرایی که شاه آنرا اعلام کرد غلط و هدفمند برای نابودی کشاورزی کشور بود.
شاه تصمیمش این بود که زمین های بزرگ در اختیار ملاک به کشاورزان که نامشان رعیت بودند واگذار شود . این واگذاری یعنی تکه تکه شدن یک زمین یا مجتمع بزرگ کشت و کشاورزی پربازده و تبدیل آنها به کشاورزی های کوچک کم بازده که در میدان عمل هم همین شد زمین ها تکه تکه شدند و به کشاورزانی دادند که نسل ها کارشان فقط کشت بود و خبر از قبل و بعد از کشت نداشتند حالا مالک شدند و نمیدانستند چه بکنند؟
آنها وارد چالش جدیدی شدند که در آن گم بودند و این عاملی شد که کشاورز بهره وری و توجیه کار خودش را از دست بدهد.
کار کشت و تولید گرانتر از ارزش واقعی شد و بعد از مدتی کشاورزی ایران که تقریبا خودکفا بود و می توانست بخشی از نیازهای اساسی آن روز کشور را تامین کند، تبدیل به کشاورزی بی توجیه و بی حاصل گردید و کشاورز مجبور شد زمینش را بفروشد و با آن پول به حاشیه شهرها آمد و کارگر ساده یا دستفروش شد.
در ادامه همین سیاست دیکته شده عاملی شد که بازار به سمت واردات نیازهای کشور رفت و به گواه تاریخ می بنیم کالاهای اساسی کشاورزی که یک زمانی توسط کشاورزان ایران تامین میشد حالا به واسطه آن سیاست دیکته شده، گندم و برنج و روغن و شکر و گوشت و مرغ و ……. و دیگر کالاهای مورد نیاز کشور در مقابل فروش نفت در بازارهای ایران به وفور یافت میشد و ثروت حاصل از فروش نفت طبق یک برنامه حساب شده در اختیار واردات کالاهای اساسی رفت درصورتیکه میشد با یک تدبیر بسیار ساده بخش زیادی از آن واردات در کشور تولید و زیرساخت های اقتصادی کشور تقویب و مستحکم شود.
این اتفاق بخشی از حقیقت تلخ تاریخ ایران در دهه های چهل و پنجاه بود
چند سال بعد انقلاب شد و شاه رفت و تاریخ 2500 ساله شاهنشاهی هم به کتابخانه ها و موزه ها رفت و ساختار کشور انقلابی ایران اسلامی و مردمی شد اما اثرات آن تصمیم سیاست غلط سالها بعد هم بر کشاورزی و اقتصاد کشاورزی حاکم بود.
در طول مدت 45 سال از عمر انقلاب کارهای بزرگی شد که حقیقتا باید درمورد این کارها و خدمات ارزند کتاب ها نوشت. در طول 45 سال پس از انقلاب تصمیمات صحیح گرفته شد و در کنارش هم تصمیات غلط گرفته شد. تصمیماتی مثل گذشته که به یکی از آنها اشاره میکنم که نام امروز آن ناترازی است و اقتصاد کشور ما امروز با آن دست و پنجه نرم میکند.
در دهه هشتاد چندین مدل تصمیماتی برای اقتصاد ایران نوشته و اجرا شد که چند مدل آن اجرا نشد و چند مدل آن هم اجرا شد.
از اواسط دهه 80 به بعد پول خوبی حاصل از فروش نفت به خزانه کشور آمد (گفته شده بین 600 تا 700 میلیارد دلار) و در همان زمان پول حاصل از فروش اموال دولت در قالب اجرای اصل 44 و خصوصی سازی که آن هم عدد بسیار قابل توجهی است می باید برای بازسازی و نوسازی کشور به خزانه واریز میگردید.
علی الصول این انباشت ثروت شاید بیش از هزار و اندی میلیارد دلار میرسید که حداکثر حدود 250 تا 300 میلیارد دلار آن هزینه های کشور می بود و الباقی آن میباید در خدمت پشتوانه پول ملی و رشد پایدار اقتصاد ملی و ایجاد زیرساخت های هدفمند برای اجرای سند چشم انداز ایران در افق 1404 قرار میگرفت.
اما در این میان آمدند و موضوع یارانه را مطرح کردند.آقایان در دولت دوم دکتر احمدی نژاد یعنی سال 1389 تصمیم گرفتند به مردم یارانه بدهند و بنام توزیع یارانه مبلغ 45 دلار در هر ماه (حدود 3375 میلیون دلار در ماه و سالانه 40500 میلیون دلار در سال) از ثروت ملی کشور را بین همه مردم ایران پول نقد ریخت و پاش کنند.
بجای اینکه از اعتبار این حجم انبوه چهل میلیارد دلاری پول برای تقویت اقتصاد و پول ملی استفاده کنند و آنرا به تولید و خدمات تزریق کنند و از اعتبار آن در قالب عرضه یارانه ای تولیدات و خدمات ساخت ایران بین مردم توزیع کنند سالانه چهل میلیارد دلار پول نقد را بین مردم پرداخت کردند و جالب تر اینجاست که همان زمان ناترازی واردات حدود 60 میلیارد دلار بیش از صادرات کشور بود.
به چند سال به عقب تر برمیگردیم یعنی سال 1384 و اوایل ریاست جمهوری دولت اول آقای دکتر احمدی نژاد ، در اینجا می بنیم که آقایان در دولت اول دکتر احمدی نژاد مانع از اجرای صحیح برنامه افزایش پلکانی قیمت و مدیریت سوخت ( افزایش20 درصد در سال) شدند و نگذاشتند سوخت بصورت تدریجی در کشور افزایش یابد و به قیمت های جهانی نزدیکتر شده و دولت ها کمتر یارانه سوخت پرداخت کند و پول حاصل از این افزایش یا صرفه جویی را برای اجرای مثلا اصل 29 قانون اساسی و اجرای قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی مصوب 1383 نمایند که امروز حدود 23 میلیون شهروند ایران از مزایای اجرایی شدن این قانون بی بهره هستند مصرف کنند.
اما آقایان دانسته یا نادانسته با این نوع اقدامات پوپولیستی سوخت را به قیمت مفت به مردم دادند و بار جبران هزینه های آن را بر گرده دولت های بعد از خود انداختند.
امروز حدود 13 سال از آن تصمیمات غلط میگذرد و هنوز معلوم و شفاف نیست چه مقدار از ارزش واقعی پول های فروش اموال دولت در قالب برنامه خصوصی سازی به حساب دولت رفته و در خدمت بازسازی و نوسازی کشور قرار گرفته و در ادامه به وضوح می بنیم که دولت ها از تانرازی حاصل از تحمیل جنگ اقتصادی (تحریم ها چند وجهی) رنج می برند و نمی توانند در شان مردم آنطور که باید عمل کنند و خدمتگزار باشند.
متاسفانه در اثر همان تصمیمالت پوپولیستی (مردم فریب) دهه 80 که هیچ کس هم پاسخگوی آن نیست
امروز دولت خیلی هنر کرده و با تعدیل مبلغ یارانه نقدی را از 45 دلار به حدود 12 دلار و رسانده و تعداد دهک ها دریافت کننده یارانه را به حدود بیش از 71 میلیون کاهش داده اما در همین شرایط مجبور است ماهانه حدود 852 میلیون دلار و سالانه حدود بیش از 10 میلیارد دلار یارانه نقدی پرداخت کند و در ادامه در بخش هدر رفت سوخت (مصرف روزانه حدود 120 میلیون لیتر است و قانونا نباید بیش از 60 میلیون لیتر باشد) دولت چیزی حدود بیش از همین عدد 10 میلیارد دلاری به عنوان مازاد بر مصرف قانون توسعه حمل و نقل عمومی و مدیریت مصرف سوخت مصوب 1386 پول پرداخت میکند که جمعا حدود 21 میلیارد دلار می شود که همین دو قلم حاصل همین تصمیمات غلط دولت های دکتر احمدی نژاد است که امروز از جیب دولت یا بهتر بگوییم ملت پرداخت می شود.
اگر بخواهیم بیشتر دقت کنیم می بینیم که به این عدد 21 میلیارد دلار می توانیم هزینه های تحمیل آلایندگی ها به سلامت و هوا و محیط زیست و مقابله با آنها را اضافه نماییم که احتمالا به عدد 25 میلیارد دلار و بلکه بیشتر خواهد رسید و از همین جا ناترازی ها شروع می شود.
تصور کنیم با همین مقدار 25 میلیارد دلار ناترازی تحمیل شده که سالانه به اقتصاد کشور فشار وارد و توزیع می شود، میشد بسیاری از مشکلات کشور گره گشایی و رفاه در بین مردم توزیع شود و حتما و حتما خط فقر پایین می رفت و تعداد افراد در طبقه متوسط بیشتر میشد و چرخ اقتصاد کشور با زیرساخت های مطمین فعال تر بودند و قدرت اقتصاد ملی چند برابر امروز می بود.
فرقی نمیکند که حکومت ها و دولت ها چه زمانی چه تصمیمی میگیرند. نتیجه آن مهم است
در دهه 40 تصمیم بر پایان رژیم ارباب و رعیتی تصمیم درستی بود اما مبنایش از جای دیگری بود و هدف از اجرایش خانه خراب کردن کشاورزی ایران و ناترازی های ناشی از آن بود که دیدیم شد.
در دهه 80 هم تصمیم برای دادن یارانه یک تصمیم صحیح بود . اما دست جهل یا نفوذ به همراه ظاهر پوپولیستی که بدتر از برجام بود با پرداخت پول نقد بجای اعتبار پول پدر اقتصاد ایران را درآورد و نتیجه اش را در ناترازی های امروز بچشم می بینیم و با گوشت و پوست آنرا لمس میکنیم.
البته نباید از تصمیمات غلط در دولت های هاشمی و خاتمی و روحانی بسادگی گذشت که آنها هم زیاد علیه السلام نبودند و در آینده به آنها هم توجه و دقت خواهیم نمود.
خلاصه اینکه حاصل تمامی این تصمیمات غلط می باید از زیر ذره بین نظارت نمایندگان مردم که در مجلس شورای اسلامی و به نوعی مجمع تشخیص مصلحت بودند و هستند بدقت رصد میشد که به هر دلیلی نشد .
مجلس شورا اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام که یکی از کارهایشان نظارت است برای پیچ و مهره یک خودرو سالها وقت میگذارند و حرف و حدیت میگوید و به حاشیه میروند اما برای این تصمیمات اثرگذار بسیار مهم در کشور حتی یک دقیقه هم برای تحلیل اوضاع وقت نگذاشتند و حرف نزدند و ایراد نگرفتند و متاسفانه اثراتش در زندگی مردم مشهود شد و است.
تاریخ معاصر از این تصمیمات غلط نفوذ بسیار دیده و ادامه دارد و حقایق تلخی را میگوید
یک مثال عینی میزیم :
در سال 1382 یک تصمیم صحیح به نام موضوع توسعه یافتگی ایران در قالب سند ایران در افق 1404 توسط رهبری معظم انقلاب به دولت ها و مجالس و مردم ابلاغ شد.
تصمیمی که برای نوشتن آن سال ها کار کارشناسی شده بود و با شناخت از تاریخ و حرکت و متن مردم و آثار تبعی آن در کشور و انقلاب برای جمهوری اسلامی ایران گرفته شد
اما در طول حدود 18 سال گذشته می بینیم که باور و عزم و اراده و توانمندی برای اجرای آن در بین دولت ها و مجالس و حتی خواص و نخبگان و فرهیختگان مردم نبود و نیست و ظاهرا میلی هم برای توسعه یافتگی کشور طبق آن سند وجود ندارد.
اگر این تصمیم مثل آنچه که در متن سند نوشته شد بخوبی اجرا میشد حتما و حتما و حتما این ناترازی ها و آن تصمیم علط پرداخت یارانه و آن شفاف نبودن های خصوصی سازی و اصلاح و رعایت الگوهای مصرف و ناترازی مصرف بالای سوخت و عدم اجرای قانون نظام تامین اجتماعی و …… و خیلی تصمیمات دیگر با وجود نقشه راه توسعه یافتگی در کشور ایجاد و تولید نمیشد.
به نظر میرسد مقصر تمامی این ناترازی ها در همه ابعاد مجالس شورا و در جاهایی مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند و هستند.آنها تا امروز پاسخگو نبودند و نیستند؟ و این بزرگترین مشکل و مهم ترین چالش کشور است و به همین دلیل ما به مجلس هدفمند و با برنامه و متعهد و شجاع و شفاف و پاسخگو نیاز داریم.
در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم هستیم
شاید این انتخاب از مهم ترین انتخابات کشور باشد چون میخواهیم به « مجلس شفاف و نمایندگان پاسخگو » رای بدهیم
به یاد سخنی از شهید چمران عزیز می افتم که از ایشان نقل شده: می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آن را می پذیرم. اما می گویم «آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست».
نماینده ای که متعهد و متخصص و خدا ترس است و برای ایران اسلامی و انقلاب و مردم ایران با تمام وجود ایثارگرانه خدمت میکند و به تعارض منافع و فساد آفرینان نه میگوید باید به مجلس برود.
ما باید پشتیبان او باشیم تا بتواند شجاعانه برای امروز و آینده ایران و ملت بزرگ ایران تصمیم بگیرد تا آن نوع تصمیمات غلط زیانبار برای ما گرفته نشود و این ناترازی ها از زندگی مردم و کشور دور شود.
هموطنم به عنوان یک کهنه سرباز ایثارگر دست تک تک همه شما را می بوسم و از همه شما میخواهم بفکر کشور و خودمان باشیم.
از حالا وقت بگذارید و تصمیم بگیریم که فکر کنیم و ببینیم و تحت تاثیر شعارها و رفتارهای پوپولیستی و لیست های فریبنده قرار نگیریم.
خیلی مصمم و قاطع در انتخابات 11 اسفند شرکت کنیم و برای رضای خدا و رضای مردم و رضای خانواده و خوشبختی خودمان حقیقتا اختلافات را کنار بگذاریم و برای ایران و جمهوری اسلامی ایران و انقلاب با همدیگر بنشینیم و همفکری کنیم و درست و عالمانه انتخاب کنیم و گول ظاهر آدم های ناکارآمد را نخوریم که اگر اشتباه کنیم جبر زمان جور دیگری عمل میکند و رحم و انصاف هم ندارد. «اِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا باَنْفُسهِمْ»
* امیر بازنشسته خلبان آزاده و جانباز دفاع مقدس
چهارشنبه 25 بهمن 1402
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نگاه به درس هایی از تاریخ و چرایی مشارکت در انتخابات" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نگاه به درس هایی از تاریخ و چرایی مشارکت در انتخابات"، کلیک کنید.