خلاصه کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی

خلاصه کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی ( نویسنده مک اندرسون )
کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی نوشته مک اندرسون، یک راهنمای کاربردی و الهام بخش در حوزه رهبری، مدیریت و توسعه فردی است. این اثر با بهره گیری از استعاره های ساده و قابل فهم اردک و عقاب، به مدیران و کارآفرینان یادآوری می کند که هر فرد در سازمان، توانمندی ها و پتانسیل های ذاتی خود را دارد و تلاش برای تغییر اجباری این ماهیت، بیهوده خواهد بود.
این کتاب مجموعه ای از تجربیات و بینش های عمیق مک اندرسون، بنیان گذار شرکت های موفق ساکسِسوریس و ساسِس تاکس، در طول سه دهه فعالیت کارآفرینی و مدیریتی است. اندرسون با زبانی شیوا و روایتی جذاب، درس هایی کلیدی را برای موفقیت در کسب وکار و زندگی شخصی ارائه می دهد. او نه تنها بر اهمیت انتخاب افراد مناسب برای جایگاه های درست تأکید می کند، بلکه چالش هایی نظیر خودبینی رهبران، اهمیت نگرش، ضرورت ریسک پذیری و انعطاف پذیری در برابر تغییر را نیز موشکافی می کند. این اثر به مخاطبان کمک می کند تا با درک عمیق تر مفاهیم رهبری، تیم هایی اثربخش تر بسازند و مسیر توسعه فردی و سازمانی خود را هموار سازند.
مفهوم اصلی: اردک ها، عقاب ها و جایگاه واقعی افراد در سازمان
در هسته اصلی کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی، استعاره ای قدرتمند نهفته است: اردک و عقاب. این استعاره، درکی عمیق از ماهیت افراد و جایگاه آن ها در یک سیستم سازمانی ارائه می دهد. در این دیدگاه، «اردک ها» نمادی از افرادی هستند که با وجود تلاش های زیاد، ممکن است در مسیر اشتباه قرار گرفته باشند یا در جایگاهی قرار دارند که با توانمندی های ذاتی و پتانسیل واقعی شان همخوانی ندارد. آن ها ممکن است به غر زدن، شکایت کردن و بهانه تراشی تمایل داشته باشند و در برابر چالش ها به سادگی تسلیم شوند.
در مقابل، «عقاب ها» استعاره ای برای افرادی هستند که با انگیزه ای درونی، پتانسیل های نامحدود، و نگرشی مثبت به دنبال راه حل ها می گردند. آن ها ذاتاً به دنبال پرواز و رسیدن به اوج هستند و در مواجهه با مشکلات، به جای عقب نشینی، به دنبال فرصت ها می گردند. این افراد، در جایگاه مناسب خود، می توانند منبع الهام و رشد برای کل سازمان باشند.
چرا اردک را نمی توان به مدرسه عقاب ها فرستاد؟
پیام محوری مک اندرسون در این کتاب، که در عنوان آن نیز منعکس شده است، اهمیت شناخت توانمندی های ذاتی و محدودیت های افراد است. اندرسون به خواننده یادآوری می کند که نمی توان ماهیت یک اردک را تغییر داد و به او بال های عقاب بخشید. این بدان معناست که تلاش برای واداشتن افراد به انجام کارهایی که ذاتاً با استعدادها و روحیه آن ها سازگار نیست، نه تنها به شکست منجر می شود، بلکه انرژی و منابع ارزشمند سازمان را نیز هدر می دهد. این مفهوم تأکید می کند که پرورش و توسعه افراد باید در راستای پتانسیل های واقعی آن ها باشد، نه بر اساس آرزوها یا انتظارات غیرواقع بینانه رهبران.
پیام اصلی: اهمیت استخدام، پرورش و قرار دادن افراد در جایگاه مناسب
از دیدگاه مک اندرسون، موفقیت یک سازمان و رهبری آن، به شدت به فرآیند استخدام و قرار دادن افراد در جایگاه های مناسب وابسته است. اگر یک سازمان تلاش کند تا یک اردک را به مدرسه عقاب ها بفرستد، یعنی فردی را در نقشی قرار دهد که با طبیعت او سازگار نیست و انتظار داشته باشد که او به یک عقاب تبدیل شود، نتیجه ای جز ناامیدی و شکست نخواهد داشت. پیام اصلی کتاب این است که رهبران باید به جای تلاش برای تغییر ماهیت افراد، روی شناخت دقیق توانمندی ها و نقاط قوت آن ها تمرکز کنند و سپس آن ها را در موقعیت هایی قرار دهند که بتوانند در آن بدرخشند و پتانسیل هایشان را به حداکثر برسانند. این رویکرد نه تنها بهره وری را افزایش می دهد، بلکه رضایت شغلی و انگیزه کارکنان را نیز بهبود می بخشد و به ایجاد یک فرهنگ سازمانی سالم و پویا کمک می کند.
درس های کلیدی از مک اندرسون برای رهبری موفق (چرا بعضی رهبران شکست می خورند؟)
مک اندرسون در کتاب خلاصه کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی با تکیه بر تجربیات خود و داستان های الهام بخش، به ریشه های شکست برخی رهبران می پردازد. او معتقد است که موفقیت تنها به ایده های درخشان و هوش بالا محدود نمی شود، بلکه مجموعه ای از ویژگی ها و نگرش هاست که یک رهبر را از دیگران متمایز می کند. در ادامه به برخی از این درس های کلیدی پرداخته می شود که نشان می دهد چگونه رهبران می توانند از دام شکست رهایی یابند و مسیر موفقیت را هموار کنند.
پذیرش محدودیت ها و غلبه بر منیّت
یکی از مهم ترین دلایل شکست رهبران، عدم پذیرش محدودیت های خود و تسلیم شدن در برابر منیّت است. اندرسون با مثالی از والت دیزنی، خالق دنیای جادویی دیزنی، این موضوع را به زیبایی به تصویر می کشد. والت دیزنی با وجود ایده های بی نظیر، در اوایل کارش با شکست های پیاپی مواجه شد. او در ابتدا فکر می کرد که می تواند همه چیز را به تنهایی انجام دهد، اما به زودی دریافت که برای عملی کردن ایده هایش، نیاز به کمک هنرمندان بزرگ و همچنین توانایی های مالی برادرش، روی، دارد. این درس به رهبران یادآوری می کند که هیچ انسانی در همه زمینه ها بی نقص نیست. حتی نوابغ نیز برای رسیدن به موفقیت های بزرگ، به خودشناسی، تواضع و قدرت درخواست کمک نیاز دارند.
«یکی از بزرگ ترین دلایل شکست رهبران، این است که حاضر نیستند محدودیت شان را بپذیرند. منیّت شان، سدّ راه شان می شود. آنها احساس می کنند آنقدر باهوش اند که ازپسِ هر کاری برمی آیند.»
تأثیر منیّت در شکست رهبران قابل انکار نیست. منیّت می تواند رهبران را از شنیدن نظرات مخالف، پذیرش انتقاد، و دیدن واقعیت ها باز دارد. رهبران موفق کسانی هستند که نقاط ضعف خود را می شناسند، با تواضع به دنبال یادگیری هستند و هرگز از درخواست کمک از متخصصان یا اعضای تیم خود ابایی ندارند. این رویکرد نه تنها به بهبود عملکرد کمک می کند، بلکه باعث ایجاد حس اعتماد و همکاری در تیم نیز می شود.
نگرش، عامل پنهان موفقیت
نقش نگرش مثبت در رهبری و زندگی، از دیگر نکات حیاتی است که مک اندرسون بر آن تأکید می کند. او معتقد است که نگرش یک عامل پنهان اما قدرتمند است که می تواند سرنوشت یک سازمان و فرد را تغییر دهد. یک نگرش مثبت نه تنها به رهبر کمک می کند تا با چالش ها مقابله کند، بلکه به او این امکان را می دهد که الهام بخش تیم خود نیز باشد.
مدیریت استرس و اهمیت آن برای سلامت و عملکرد، بخش مهمی از این درس است. مک اندرسون به داستانی از دوست خود، تونی، اشاره می کند که با وجود سن بالا، به دلیل ورزش منظم، انرژی و نگرشی مثبت دارد. تونی ورزش صبحگاهی خود را به عنوان شغل دوم می بیند که اگرچه درآمدی ندارد، اما منافع بی شماری برای سلامتی و نگرش او به ارمغان می آورد. این داستان نشان می دهد که ورزش، بیش از هر چیز دیگری، یک استرس شکن قدرتمند است و نادیده گرفتن استرس می تواند به فاجعه منجر شود. راه های کنترل و بهبود نگرش شخصی شامل فعالیت های فیزیکی، مدیتیشن، مثبت اندیشی و احاطه شدن با افراد مثبت است. رهبری که بر نگرش خود کنترل دارد، می تواند در هر شرایطی تیم خود را به سمت موفقیت سوق دهد.
ریسک پذیری و استقبال از شکست
مک اندرسون در خلاصه کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی، بر ضرورت ریسک پذیری برای رشد و پیشرفت تأکید می کند. او معتقد است که سازمان ها و رهبرانی که از ریسک کردن واهمه دارند، هرگز نمی توانند به اوج موفقیت برسند. ریسک پذیری به معنای چشم بسته عمل کردن نیست، بلکه به معنای پذیرش احتمال شکست در مسیر دستیابی به اهداف بزرگ است.
شکست ها از دیدگاه اندرسون، نه پایان راه، بلکه سکوهای پرتابی به سوی پیروزی های بزرگ تر هستند. او مثال هایی از کسب وکارهای موفق را مطرح می کند که قبل از رسیدن به قله، بارها طعم شکست را چشیده اند. این دیدگاه به رهبران کمک می کند تا از اشتباهات خود درس بگیرند، استراتژی هایشان را بهبود بخشند و با تجربه ای غنی تر به مسیر خود ادامه دهند. مقایسه سازمان های راکد و در حال تغییر نیز این ایده را تقویت می کند؛ سازمان هایی که از تغییر و ریسک استقبال می کنند، پویاتر و رشدیافته تر هستند، در حالی که سازمان های محافظه کار به تدریج در گرداب رکود فرو می روند.
گوش شنوا داشتن و انعطاف پذیری در برابر تغییر
یک رهبر واقعی، فردی است که نه تنها توانایی سخن گفتن و هدایت کردن دارد، بلکه مهم تر از آن، گوش شنوا نیز دارد. مک اندرسون اهمیت شنیدن صدای تیم و ذینفعان را برجسته می کند. رهبرانی که به نظرات و پیشنهادات کارمندان خود توجه می کنند، از مشکلات آگاه می شوند، فرصت های جدید را کشف می کنند و محیطی از اعتماد و احترام متقابل ایجاد می کنند. این ویژگی به ویژه در سازمان های بزرگ که اطلاعات از لایه های مختلف به دست می آید، اهمیت زیادی دارد.
همچنین، پذیرش و پیاده سازی تغییرات برای بقا و رشد هر سازمانی حیاتی است. دنیای کسب وکار مدام در حال تحول است و رهبرانی که در برابر تغییر مقاومت می کنند، به زودی از گردونه رقابت خارج خواهند شد. انعطاف پذیری به معنای آمادگی برای سازگاری با شرایط جدید، امتحان کردن رویکردهای نوین و حتی تغییر مسیر در صورت لزوم است. رهبران موفق کسانی هستند که تغییر را نه یک تهدید، بلکه یک فرصت برای بهبود و نوآوری می بینند.
همخوانی حرف و عمل (یکپارچگی رهبر)
یکی از ارکان اصلی رهبری موفق، یکپارچگی و صداقت است. مک اندرسون تأکید می کند که همخوانی حرف و عمل یک رهبر، نه تنها به اعتبار او می افزاید، بلکه تأثیر مستقیمی بر فرهنگ سازمانی و انگیزه کارکنان دارد. رهبرانی که آنچه را می گویند، به آن عمل می کنند، الهام بخش تیم خود هستند و اعتماد و وفاداری را در میان کارکنان ایجاد می کنند.
شفافیت و صداقت رهبر به این معناست که او در تصمیم گیری ها، برنامه ریزی ها و حتی مواجهه با مشکلات، با تیم خود صادق باشد. زمانی که کارکنان احساس کنند رهبرشان قابل اعتماد است و به اصول اخلاقی پایبند است، با انگیزه بیشتری کار می کنند و خود را بخشی از موفقیت یا شکست سازمان می دانند. در مقابل، رهبرانی که حرف و عمل شان یکی نیست، به تدریج اعتماد تیم را از دست می دهند و این امر می تواند به ناکارآمدی و بی تفاوتی در سازمان منجر شود.
انتخاب صحیح افراد: تیم سازی عقاب گونه
شاید یکی از مهم ترین درس های مک اندرسون در خلاصه کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی، تأکید بر انتخاب صحیح افراد برای تشکیل یک تیم قوی باشد. او به تفصیل در مورد نکات کلیدی در فرآیند استخدام و انتخاب همکاران صحبت می کند و به رهبران یادآوری می کند که استخدام یک عقاب به جای یک اردک، سنگ بنای موفقیت است.
فرآیند انتخاب افراد نباید صرفاً بر مهارت های فنی و رزومه تمرکز داشته باشد. اندرسون پیشنهاد می کند که رهبران باید به دنبال افرادی باشند که نگرشی مثبت دارند، پتانسیل رشد بالایی از خود نشان می دهند و از همه مهم تر، با فرهنگ و ارزش های سازمان سازگار هستند. استخدام یک اردک در لباس عقاب (یعنی فردی که مهارت های لازم را ندارد اما وانمود می کند که دارد، یا فردی با نگرش منفی) می تواند به منبعی از ناکارآمدی و دلسردی در تیم تبدیل شود. تفاوت های کلیدی بین استخدام اردک ها و عقاب ها در این است که عقاب ها حتی اگر مهارت های خاصی را نداشته باشند، تمایل به یادگیری و رشد دارند و نگرش مثبت آن ها به حل مشکلات کمک می کند، در حالی که اردک ها حتی با وجود مهارت های خوب، ممکن است به دلیل نگرش منفی یا عدم تمایل به تغییر، بازدهی مورد انتظار را نداشته باشند. یک رهبر موفق، کسی است که دیدگاه بلندمدت دارد و به دنبال ساخت تیمی از عقاب ها است که نه تنها مهارت دارند، بلکه نگرش درست و روحیه تیمی نیز دارند.
«این کتاب به تمامی کسانی که قصد دارند مهارت های رهبری شان را بهبود ببخشند، توصیه می شود.»
کاربرد عملی درس های کتاب در دنیای واقعی
مفاهیم مطرح شده در کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی، تنها تئوری هایی انتزاعی نیستند؛ بلکه راهکارهای عملی و کاربردی برای مواجهه با چالش های دنیای واقعی کسب وکار و زندگی شخصی ارائه می دهند. اندرسون به رهبران، کارآفرینان و افراد عادی کمک می کند تا با بهره گیری از این بینش ها، مسیر موفقیت خود را هموارتر سازند.
پیاده سازی مفهوم اردک/عقاب در تیم خود: گام های عملی برای مدیران
برای مدیران، پیاده سازی مفهوم اردک/عقاب مستلزم بازنگری در فرآیندهای استخدام و مدیریت عملکرد است. اولین گام، شناخت دقیق استعدادها و پتانسیل های هر فرد در تیم است. مدیران باید به جای تلاش برای تغییر دادن افراد به آنچه که فکر می کنند باید باشند، بر تقویت نقاط قوت و قرار دادن آن ها در موقعیت هایی که می توانند بدرخشند، تمرکز کنند. این امر شامل موارد زیر می شود:
- ارزیابی دقیق مهارت ها و نگرش: در فرآیند استخدام، علاوه بر مهارت های فنی، به نگرش، قابلیت یادگیری و همخوانی فرهنگی نامزد توجه شود.
- پرورش هدفمند: برای هر فرد برنامه های توسعه ای شخصی سازی شده ای در نظر گرفته شود که بر اساس پتانسیل های ذاتی او باشد، نه صرفاً نیازهای کلی سازمان.
- موقعیت دهی استراتژیک: افراد در جایگاه هایی قرار گیرند که بیشترین تأثیر را دارند و می توانند با بهره گیری از نقاط قوت خود، بهترین عملکرد را ارائه دهند.
- پذیرش واقعیت: مدیران باید بپذیرند که همه افراد عقاب نیستند و برخی از اردک ها هرگز نمی توانند پرواز کنند. تصمیم گیری های سخت در مورد افرادی که در جایگاه مناسب نیستند، باید با شهامت انجام شود.
چگونه یک کارآفرین از این کتاب بهره ببرد؟ رهنمودهای خاص برای استارت آپ ها
برای کارآفرینان، به ویژه در فضای پرچالش استارت آپ ها، درس های مک اندرسون از اهمیت ویژه ای برخوردار است. یک کارآفرین باید پیش از هر چیز، به شناخت درستی از پتانسیل های تیم خود برسد. رهنمودهای خاص برای استارت آپ ها عبارتند از:
- تیم سازی هوشمندانه از ابتدا: در مراحل اولیه، هر استخدام حیاتی است. کارآفرینان باید به جای پر کردن سریع جایگاه ها، زمان کافی برای یافتن عقاب ها صرف کنند که هم مهارت دارند و هم نگرش مناسب برای مقابله با عدم قطعیت های استارت آپی را دارا هستند.
- فرهنگ سازی مبتنی بر پتانسیل: فرهنگی ایجاد شود که در آن، رشد فردی و استفاده از حداکثر پتانسیل ها تشویق شود. این بدان معناست که به جای سخت گیری های بی جا، فضای آزمایش و خطا فراهم شود.
- پذیرش ریسک با دیدگاه باز: کارآفرینان ذاتاً ریسک پذیر هستند، اما این کتاب به آن ها یادآوری می کند که ریسک پذیری باید با هوش و آمادگی برای یادگیری از شکست ها همراه باشد. شکست های کوچک را به عنوان درس های ارزشمند ببینند.
- مدیریت نگرش فردی: در بحبوحه استرس های کارآفرینی، حفظ نگرش مثبت و مدیریت استرس برای خود کارآفرین حیاتی است تا بتواند رهبری الهام بخش برای تیمش باشد.
درس هایی برای توسعه فردی: چگونه هر فردی می تواند نگرش و پتانسیل خود را مدیریت کند؟
مفاهیم کتاب مک اندرسون تنها برای مدیران و کارآفرینان نیست، بلکه هر فردی می تواند از آن برای توسعه شخصی خود بهره مند شود. درس هایی برای توسعه فردی شامل موارد زیر است:
- خودآگاهی و پذیرش محدودیت ها: هر فردی باید توانایی ها و نقاط ضعف خود را بشناسد. پذیرش این واقعیت که در برخی زمینه ها اردک هستیم و نیاز به کمک داریم، اولین گام برای رشد است.
- قدرت نگرش: درک اینکه نگرش فرد چگونه بر زندگی و موفقیت او تأثیر می گذارد، و تلاش آگاهانه برای پرورش یک نگرش مثبت و سازنده. مدیریت استرس و یافتن راه هایی برای حفظ تعادل روانی بسیار مهم است.
- ریسک پذیری در زندگی شخصی: تشویق به خروج از منطقه امن، امتحان کردن چیزهای جدید، و دیدن شکست ها به عنوان فرصت های یادگیری. این رویکرد می تواند در هر جنبه ای از زندگی، از روابط شخصی تا انتخاب های شغلی، کاربرد داشته باشد.
- جستجو برای جایگاه واقعی: به جای تلاش برای سازگار شدن با انتظارات غیرواقع بینانه دیگران یا جامعه، هر فرد باید به دنبال یافتن مسیری باشد که با پتانسیل ها و علایق ذاتی او همخوانی دارد. این امر می تواند به رضایت و موفقیت حقیقی منجر شود.
جمع بندی و نتیجه گیری: پیام ماندگار مک اندرسون
کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی اثر مک اندرسون، فراتر از یک کتاب مدیریتی صرف، راهنمایی برای درک عمیق تر از پتانسیل های انسانی و چگونگی به کارگیری آن ها در مسیر موفقیت است. این اثر با استعاره ای ساده اما پرمعنا از اردک ها و عقاب ها، به رهبران، کارآفرینان و هر فردی که در پی رشد است، نشان می دهد که کلید کامیابی در شناخت و به کارگیری صحیح توانمندی های ذاتی افراد نهفته است.
خلاصه مهمترین آموزه های کتاب
در قلب آموزه های مک اندرسون، اهمیت انتخاب درست افراد برای جایگاه های صحیح است. او به خواننده یادآوری می کند که تلاش برای تغییر ماهیت و توانایی های بنیادین یک فرد بی نتیجه خواهد بود. به جای آن، رهبران باید بر شناسایی عقاب ها (افراد با پتانسیل ذاتی بالا، نگرش مثبت و تمایل به رشد) تمرکز کنند و آن ها را در محیط هایی قرار دهند که بتوانند به اوج برسند.
کتاب همچنین بر درس های مهم دیگری نیز تأکید دارد: لزوم پذیرش محدودیت های فردی و غلبه بر منیّت، که حتی برای نوابغی چون والت دیزنی نیز صدق می کرد؛ نقش حیاتی نگرش مثبت و مدیریت استرس در عملکرد رهبر؛ اهمیت ریسک پذیری و استقبال از شکست ها به عنوان سکوهای پرتاب برای پیروزی های آینده؛ و ضرورت گوش شنوا داشتن و انعطاف پذیری در برابر تغییرات. در نهایت، اندرسون بر یکپارچگی رهبر، یعنی همخوانی حرف و عمل، به عنوان پایه ای برای ایجاد اعتماد و انگیزه در سازمان تأکید می کند.
چرا این کتاب برای شما ارزشمند است؟
این خلاصه کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی برای هر کسی که به دنبال بهبود مهارت های رهبری خود، تشکیل تیم های اثربخش، یا حتی توسعه فردی است، ارزشمند خواهد بود. این کتاب به مدیران کمک می کند تا فرآیندهای استخدام و پرورش استعداد را با دیدگاهی واقع بینانه تر و موثرتر انجام دهند. برای کارآفرینان، راهنمایی عملی برای ساختن بنیان های قوی در آغاز کسب وکار ارائه می دهد. و برای افراد در مسیر توسعه فردی، بینش هایی برای خودشناسی، مدیریت نگرش و پذیرش ریسک در زندگی شخصی فراهم می کند. این اثر نه تنها به خواننده می آموزد که چگونه دیگران را به درستی رهبری کند، بلکه مهم تر از آن، چگونگی رهبری خود را نیز آموزش می دهد.
دعوت به تفکر و عمل
پیام ماندگار مک اندرسون در کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی، دعوتی است به تفکر عمیق و سپس اقدام شجاعانه. او از خواننده می خواهد که نه تنها این درس ها را بیاموزد، بلکه آن ها را در زندگی روزمره و محیط کار خود پیاده سازی کند. این بدان معناست که با دقت بیشتری به افراد اطراف خود نگاه کنید، پتانسیل های واقعی آن ها را تشخیص دهید، و به خودتان اجازه دهید که محدودیت ها را بپذیرید و با شهامت ریسک کنید. با به کارگیری این اصول، نه تنها می توانید به یک رهبر موفق تر تبدیل شوید، بلکه می توانید زندگی شخصی و حرفه ای خود را نیز به سمت کامیابی و رضایت بیشتر هدایت کنید.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب نمی توانی اردکی را به مدرسه ی عقاب ها بفرستی"، کلیک کنید.